یه اتفاق ساده ...

ساخت وبلاگ
  تصادف کردم طرف داشت از راستم میپیچید به چپ منم تو میدون داشتم مستقیم میرفتم من که شاسی بلند بودم بیشتر اون داغون شد در راننده و عقبش داغون شد مشخص بود مقصره اما شلوغ میکرد  آرومش کردم زنگ زدم پلیس  اومد بهش گفت مقصری ... دادش رفت هوااااا گفت به امام حسین این زد به من گفتم اسم امام حسین رو آوردی دیگه به پلیس کار ندارم بیمه رو دادم بهش گفتم برو خسارتتو بگیر چی کار کنم به این اسم حساسم برچسب‌ها: یه اتفاق ساده ......ادامه مطلب
ما را در سایت یه اتفاق ساده ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0marhamezakhm بازدید : 49 تاريخ : دوشنبه 17 مهر 1396 ساعت: 13:49

پروژه ها دارن میرن جلو

بدک نیس اما خب بعضیا کم کاری می کنن که به شدت از کم گذاشتن بدم میاد

در اوج قدرت سعی می کنم ببخشم و مهربون باشم

خدا کمکم کنه .. یه کم و یا  گاهی زیاد    ...  سخته

اما شدنیه و میشه    سعی میخواد که دارم انجام میدم

|+| نوشته شده توسط مرهم در شنبه پانزدهم مهر ۱۳۹۶  |
یه اتفاق ساده ......
ما را در سایت یه اتفاق ساده ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0marhamezakhm بازدید : 49 تاريخ : دوشنبه 17 مهر 1396 ساعت: 13:49

‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
از خدا پرسيدم چرا فاسد ها خوشگل‌ ترن؟!
چرا آدماي الکلي و سيگاري باحال‌ ترن؟!
چرا با اونايي که ديگران رو مسخره مي‌کنن بيشتر به آدم خوش ميگذره؟؟
چرا اونايي که خيانت مي‌کنن، تهمت ميزنن، غيبت مي‌کنن، دروغ ميگن موفق‌ ترن؟!
چرا هميشه بدا بهترن!؟
پرسيد: …. پيش من يا پيش مردم؟
برچسب‌ها: خدا, چرا
|+| نوشته شده توسط مرهم در شنبه پانزدهم مهر ۱۳۹۶  |
یه اتفاق ساده ......
ما را در سایت یه اتفاق ساده ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0marhamezakhm بازدید : 73 تاريخ : دوشنبه 17 مهر 1396 ساعت: 13:49

وقتی غم و غصه های جدید میاد سراغم ...

یه سلام می‌کنم بهشون ...

میگم خوش اومدی ...

برین کنار بقیه بایستین ...


برچسب‌ها: غم
|+| نوشته شده توسط مرهم در شنبه پانزدهم مهر ۱۳۹۶  |
یه اتفاق ساده ......
ما را در سایت یه اتفاق ساده ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0marhamezakhm بازدید : 78 تاريخ : دوشنبه 17 مهر 1396 ساعت: 13:49

مینشینم تا بیایی ...

هم انتظاره ...

هم امتحان ...

فقط خدا کنه تو با من این کار را نکنی ...

چون هرگز به هم نمی رسیم ...


برچسب‌ها: انتظار
|+| نوشته شده توسط مرهم در یکشنبه شانزدهم مهر ۱۳۹۶  |
یه اتفاق ساده ......
ما را در سایت یه اتفاق ساده ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0marhamezakhm بازدید : 55 تاريخ : دوشنبه 17 مهر 1396 ساعت: 13:49

تنهایی ...

یه واقعیتیه برای آدمها

زن داری

شوهر داری

بچه داری

رفیق داری

بینشون هستی اما بازم گاهی احساس تنهایی میکنی

این احساس یه مریضی نیست یه واقعیته

آفرینش انسان اینگونه ست

اشتباه ما اینه که این حس رو دائم گردن این و اون میندازیم

خدا این حس رو به نظرم گذاشت تا ما هم دائم بهش رجوع کنیم و این خلاء رو با خدا جبران کنیم

کاش بتونم ...


برچسب‌ها: تنهایی
|+| نوشته شده توسط مرهم در یکشنبه شانزدهم مهر ۱۳۹۶  |
یه اتفاق ساده ......
ما را در سایت یه اتفاق ساده ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0marhamezakhm بازدید : 52 تاريخ : دوشنبه 17 مهر 1396 ساعت: 13:49

انسان ممکن است با یک نفر بیست سال زندگی کند و آن شخص برایش یک غریبه باشد !
اما می‌تواند با یک نفر بیست دقیقه وقت بگذراند و تا آخر عمر فراموشش نکند ...!

 اوريانا فلانچی

|+| نوشته شده توسط مرهم در یکشنبه شانزدهم مهر ۱۳۹۶  |
یه اتفاق ساده ......
ما را در سایت یه اتفاق ساده ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0marhamezakhm بازدید : 68 تاريخ : دوشنبه 17 مهر 1396 ساعت: 13:49

دلم دوباره بهانه‌ات را دارد

پای قولم هستم

بیایی با اشکهایم مسیر آمدنت را میشویم

کاش یکبار امتحانم می‌کردی

|+| نوشته شده توسط مرهم در یکشنبه شانزدهم مهر ۱۳۹۶  |
یه اتفاق ساده ......
ما را در سایت یه اتفاق ساده ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0marhamezakhm بازدید : 52 تاريخ : دوشنبه 17 مهر 1396 ساعت: 13:49

سخت میشه حال بعضیا رو درک کرد ... اونایی که با دیدن رنگ رژ لب و خط ابرو عاشق میشن .. اونایی که کمبود محبت باعث شده مدام دنبال بوسه و آغوش کسی باشن ... صبح عاشق میشن ... غروب تو pm هاشون استیکر خرس و دخترک قهر و دعوا رد و بدل میکنن ... سخت میشه حالیشون کرد ... عشق این نیست ... کاش میتونستم باهاشون حرف بزنم ... بهشون ثابت کنم که عاشق نیستن و معنیه عشق رو نمیدونن ... . . فقط دنبال یه عروسکن ... چه د یه اتفاق ساده ......ادامه مطلب
ما را در سایت یه اتفاق ساده ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0marhamezakhm بازدید : 58 تاريخ : دوشنبه 17 مهر 1396 ساعت: 13:49

تو یه اتفاق ساده باهاش آشنا شدم .. اولین pm من بهش این بود  ... چرا گروه رو ترک کردی ..  اصلن نمیدونستم زنه یا مرد  .. و اصلن چندسالشه جواب داد : بس که حرف میزنن اعضا  ادمین من بودم  بهش گفتم : خب اینجا باید حرف بزنن دیگه . پس کجا حرف بزنن . در راستای موضوع هم حرف میزنن اصرار کردم برگرده .گفت نع آخرین جملش این بود : بین خودمون باشه .. من خانومم .. دکتر ن.ن ... بای  و رفت هنگ کردم .. کلی تند باهاش یه اتفاق ساده ......ادامه مطلب
ما را در سایت یه اتفاق ساده ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0marhamezakhm بازدید : 65 تاريخ : دوشنبه 17 مهر 1396 ساعت: 13:49